loading...

آینه‌های بی‌نوا

شاعرانه‌های عیسی محمدی؛ روزنا‌مه‌نگار

بازدید : 2833
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:49

من به آویشن، به باران تو مشکوکم هنوز
من به پایان ِ زمستان تو مشکوکم هنوز
غنچه و عطر و بهار و سبزه‌ باز آورده‌ای
گرچه با گل‌های گلدان تو مشکوکم هنوز
ای صدای ناگهان ِ یک تبسم در سحر
من به لبخند غزلخوان تو مشکوکم هنوز
باز می‌پرسی که امید فراوانت چه شد؟
باز می‌گویم به ایمان ِ تو مشکوکم هنوز
هر که آمد، بار فردای خودش را بست و رفت
با یقین‌های پریشان تو مشکوکم هنوز
این‌که می‌آید نه باران، گریه‌های نم‌نم است
من به ابر و باز باران تو مشکوکم هنوز

نگاهی بر معلولیت اجتماعی
بازدید : 4460
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:49

چه می‌شود که جهان از میانه برخیزد
وجود تلخم از این عاشقانه برخیزد
تو باشی و نفس تا ابد مقدس تو
هر آن‌چه جز هوست، از کرانه برخیزد
زمان به عزلت پیش از نگاه تو برود
مکان ز منظره‌ی این فسانه برخیزد
چه می‌شود که بیایی به قلب کوچک من
که جان ز طاقت این آستانه برخیزد
چنان به سطح زمین خیال تو بخورم
که آه تا جهت جاودانه برخیزد
چنان به سمت من و روزگار من رو کن
که هر چه «بود و نبود»، از میانه برخیزد

من مشکوکم هنوز.../ غزلی نو از عیسی محمدی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 107
  • بازدید سال : 14890
  • بازدید کلی : 16981
  • کدهای اختصاصی